-
طبع روان
جمعه 25 دیماه سال 1388 18:49
پوریای عزیز، غزلی سرود و برایم فرستاد: بر قلب زمان دست زمین می فشرد چنگ / گردیده دگر هرز و زند چرخ فلک لنگ خورشید که چون کودک رو سرخ روان بود / چون مرده ی زردی است ز سقفی شده آونگ مهتاب که شبگرد بد اندر طلب مهر / در سوگ رخ یار پریده ز رخش رنگ این شور که حاصل شده از تلخی ایام / چون سرخی لعل است زخون جگر سنگ آن به که...
-
اصلاحیه
شنبه 28 شهریورماه سال 1388 13:16
-
در خیال تو
پنجشنبه 26 شهریورماه سال 1388 03:31
-
طعم تلخ افطاری
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1388 01:04
امسال افطاری های ماه رمضان برایم شیرین نیست. جز لذتی که غذا خوردن بعد از پانزده ساعت گرسنگی دارد، افطاری های امسال لذت دیگری برایم ندارد. خیلی دلم برای ماه رمضان، برای «ربّنا» گوش کردن و «ابوحمزه» خواندن و گریه کردن تنگ شده. دیگر نه دعای افطار به زبانم می آید و نه ذکر سحر. این که شیاطین را در ماه رمضان در بند می کنند،...
-
بیعت دوباره
جمعه 6 شهریورماه سال 1388 11:00
معاویه، پس از اجتماع گسترده مردم حجاز در مقابل بیت امام علی (ع) و بیعت با ایشان، طی پیامی حضور 85 درصدی مردم را بیعتی دوباره با خلفای پیشین و نشانه عشق و علاقه مردم به ابوبکر، عمر و عثمان دانست.
-
نفرت
سهشنبه 3 شهریورماه سال 1388 05:50
پیشترها، زکات را صرف می کردند برای تألیف قلوب، برای مهربان کردن دلها، برای پیوند دادن. امروز، زکات را و همه توانشان را می گذارند برای زدودن محبت ها، برای خلق نفرت. و انصافاً چه مهارتی دارند، در خلق نفرت...
-
دشمن عزیز
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1388 00:05
می خواهم اعترافی بکنم؛ مربوط به دوران نوجوانی. یادم می آید، سال دوم راهنمایی، شده بودم شهردار کلاس. خیلی به خاطر ندارم که بعنوان شهردار چه کارهایی باید می کردم و چه کارهایی کردم؛ اما یادم می آید که یک زمانی چند نفری از بچه ها به من اعتراض داشتند. در حد خودم و در مقیاس قلمرو کوچکم، داشتم اعتراض «اپوزیسیون» را تجربه می...
-
شعری برای روح الله
جمعه 23 مردادماه سال 1388 19:03
روح الله عزیز، این بیت را برایم فرستاده بود: منی که نام شراب از کتـــاب می شستم زمـانـه کـاتـــب دکـّان مــــی فـروشــم کـرد در پاسخش، دو سه بیتی سرودم که اینجا می آورم: منی که مدرسه ی اهل هــوش می رفتم خیال روی تو مجنون و کُند هوشـــــم کـرد؛ منی که بر سر منبـر دو صــد خروشم بــود نصیــحت لـب لعلت چنـین خمـوشـم...
-
تماشای غروب
سهشنبه 20 مردادماه سال 1388 19:36
این نقاشی البته قدیمی است؛ توی «چنار» هم بود. اما مناسب حال بود و دوباره گذاشتم اش.
-
یک سؤال
شنبه 17 مردادماه سال 1388 15:14
بسم الله مدتی است که یک سؤال، در ذهنم متولد شده و رشد می کند. اینکه می گویم سؤال، برای این است که قصد القای نظر یا طعنه و کنایه یا استفهام انکاری ندارم. این سؤال، واقعاً برایم مطرح شده است؛ و هر روز که می گذرد و هر اتفاق جدیدی که می افتد، بیش از پیش جان می گیرد و در ذهنم جولان می دهد. می خواهم بدانم، واقعاً اسلام...
-
غُصه روزگار
جمعه 16 مردادماه سال 1388 23:32
هو روزگار نبودنت را، به خشکسالی تشبیه کرده اند که آبی نمی ماند برای مردمان. همه فکر می کنند که این، تشنگی است که بیتاب مان می کند؛ اما چنین نیست. تشنه ماندن در بیابان را چشیده ایم. روزگار نبودنت، روزگاریست که نمی توان غسل کرد، نمی توان پاک شد. و نمی دانی چه غُصه ای است، این که هر روزمان، به این اندیشه بگذرد که روزی،...